جدول جو
جدول جو

معنی چای ساس - جستجوی لغت در جدول جو

چای ساس
تفاله، تفاله ی چای
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چای کار
تصویر چای کار
کسی که کارش کشت و زرع چای است، چای کارنده، کشت کنندۀ چای
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چای سبز
تصویر چای سبز
نوعی چای محرک با طعم تند که برگ های آن را پس از چیدن فوراً در هوای آزاد خشک می کنند
فرهنگ فارسی عمید
قسمی سوهان، نوعی سوهان
لغت نامه دهخدا
چای کارنده، کارندۀ چای، کشت کننده چای، زارع چای، آنکه چای کاری کند و در کشت و زرع چای اطلاع و بصیرت دارد،
لقب شاهزاده کاشف السلطنه که در زمان سلطنت مظفرالدین شاه میزیسته و هم او برای نخستین بار بذر چای را از کشور چین با خود بایران آورده و کشت چای را در کشور ایران و در اراضی گیلان بمرحلۀ آزمایش و عمل درآورده است، رجوع به کاشف السلطنه در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(کُ تَ خوَرْ / خُر دَ / دِ)
مصلحت بین، مستشار، مصلحت اندیش، باتدبیر:
ندید او همی مردم رای ساز
رسیدش به تدبیرسازان نیاز،
فردوسی
لغت نامه دهخدا
در کرمان، کول، تنبوشه های بزرگ قنات را گویند، (یادداشت مؤلف)، ناسار، رجوع به ناسار شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از رای ساز
تصویر رای ساز
مستشار، مصلحت اندیش
فرهنگ لغت هوشیار
تفاله ی چای
فرهنگ گویش مازندرانی
تفاله ی چای
فرهنگ گویش مازندرانی
تفاله ی چای
فرهنگ گویش مازندرانی
گونه ای بازی
فرهنگ گویش مازندرانی